روایت فرمانده؛ شوق شهادت از ماههای اول جنگ در وجود احمد زبانه میکشید
تاریخ انتشار: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۶۲۵۲۰۳
«در مقابل خدا و در راه دین خدا پاکباخته بود. هیچ وقت ثروت، مقام و عنوان و شهرت او را فریب نداد. کسانی که در کنار احمد نماز خواندهاند، صدای خشوع و تضرع توأم با دلشکستگی او را هنگام رکوع و سجود به یاد دارند. چرا که او واقعاً انسان مؤمن و مسلط بر نفس خویش بود.»
به گزارش خبرنگار ایمنا، «مدیر، مدبر، شجاع، باتقوا، با بصیرت، ولایتمدار و عاشق اهل بیت (ع)» کلماتی است که سردار مهدی کلیشادی برای توصیف فرماندهاش به کار میبرد، فرماندهای که روزها و شبهای بسیاری را با او گذرانده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آشناییاش با شهید حاجاحمد کاظمی به دوران شرکت در دورههای آموزشی جنگ چریکی در جنوب لبنان باز میگردد، زمانی که همراه کاروان داوطلبان حضور در جبهه رویارویی با دشمن صهیونیستی که شهید محمد منتظری آن را تشکیل داده بود، راهی سوریه و لبنان شده بودند.
با شروع جنگ تحمیلی و حضور حاجاحمد در جبهه جنوب، همراه و همراز جوانی ۲۲ ساله شد که به سرعت مدارج ترقی را طی کرد و به یکی از بزرگترین فرماندهان دوران دفاع مقدس تبدیل شد، فرماندهای که کلیشادی معتقد است باید روزها و ماهها درباره او قلمفرسایی کرد تا شاید به میزان اندکی حق مطلب درباره فاتح خرمشهر ادا شود.
در گفت و شنود با یار قدیمی فرمانده لشکر ۸ نجف اشرف در دوران دفاع مقدس تلاش کردیم تا زوایایی پنهان از دلاوریهای این فرمانده را بازگو کنیم، فرماندهای که ششمین روز از هفته فرهنگی اصفهان به نام او نامگذاری شده است.
شوق شهادت از ماههای اول جنگ در وجود احمد زبانه میکشیدمن معتقدم که او از همان دوران جوانی انسان فوقالعاده و استثنایی بود. بسیار وسیع و عمیق میاندیشید. متناسب آن دید وسیع و عمیق، یک شخصیت کوشا و خستگیناپذیر داشت. بسیجیانی که در دوران جنگ تحمیلی پای سخنرانیهای او نشستهاند، این جملات را از زبان او شنیدهاند که چنین میگفت: «برادران این دوران دفاع مقدس، دوران دل گرمی ماست. دوران آمادگی ماست. ما باید به قدس فکر کنیم. به آزادی فلسطین بیندیشیم».
احمد کاظمی ویژگیهای فراوانی داشت که پرهیزکاری و ایمان قوی از ویژگیهای او بود. حضور مستمر احمد در جبهههای جنگ و تحمل فشارهای جنگ از ایمان و اعتقاد او ناشی بوده است. وقتی میدید که شرق و غرب انواع کمکهای تسلیحاتی را در اختیار صدام قرار میدهند تا شهرهای ایران را بمباران کند، روز به روز به ایمان او افزوده میشد. تسلیم احمد در مقابل خواست خداوند افزایش مییافت.
در ماههای اول جنگ که در جبهه محمدیه و فارسیات در کنار رودخانه کارون مستقر شده بود، گاهی شبانه با یک قایق به ساحل غرب کارون که در تصرف عراقیها بود میرفت و علیه دشمن عملیات ایذایی و تاختوتاز انجام میداد. در یکی از درگیریها تانکهای دشمن او را تعقیب میکند، اما احمد با موشک آر پی جی یکی از تانکها را منهدم میکند. سپس به رزمندگان همراه خود میگوید من الان آماده شهادت هستم. به اندازه کافی از دشمن تلفات گرفتهام. لذا شوق شهادت از ماههای اول جنگ در وجود احمد زبانه کشیده بود. در دوران زندگی جز جهاد و تلاش برای تثبیت نظام جمهوری اسلامی، اقتدار مردم عزیزمان و دفع تجاوز دشمن و بالا بردن آمادگی رزمی و انجام اقدامات بازدارنده در مقابل دشمن به چیز دیگری فکر نمیکرد.
فرماندهای که پیشاپیش نیروها حرکت میکردشهید کاظمی در عملیات خیبر و آزاد سازی جزایر مجنون همراه نخستین رزمندگان اسلام وارد جزیره مجنون شد. به طوری که در رأس گردانی جزیره را دور زد و از یک آبراه مخفی از میان آبهای جزیره مجنون جنوبی سر در آورد. گردانهای بعدی که در عمق خاک دشمن پیشروی میکردند، توسط بیسیم احمد هدایت میشدند.
این نشان میدهد که فرمانده پیشاپیش نیروها حرکت میکرد. در شب اول عملیات با هماهنگی تیپ هوابرد یک ستون از بالگردهای ارتش را از فراز هورالعظیم در جزیره مستقر کرد. در حالی که آتش پدافند هوایی دشمن در منطقه به شدت فعال بود. این بیانگر شجاعت وصفناپذیر احمد بود.
یکی از کارهای بچههای اطلاعات و عملیات باز کردن گذرگاه در حین اجرای عملیات بود. بچههای اطلاعات و تخریب میرفتند، معابر را شناسایی میکردند و بعد از چند روز عملیات شروع میشد. احمد هم چند شب قبل از عملیات میآمد و کنترل میکرد. روی کوچکترین مسائل حساسیت نشان میداد. تا مطمئن نمیشد که گردانها میتواند خط را بشکند و با کمترین تلفات جلو بروند، فرمان عملیات صادر نمیکرد. هر اهدافی که از سوی قرارگاهها برای لشکر ۸ نجف اشرف تعیین میشد، خطوط دشمن را درهم میشکست و اهداف تعیین شده را تأمین میکرد. از بس که صدای گلوله و بمب و موشک شنیده بود، تشخیص میداد که این گلولهها به کجا اصابت کردهاند.
تدبیر ویژه حاج احمد در عملیات فتحالمبیندر عملیات فتحالمبین منطقه بسیار وسیعی به تیپ ۸ نجف اشرف (هنوز لشکر نشده بود) واگذار شد. شهید مهدی باکری هم جانشین احمد بود. نگاه کنید به تدبیر نظامی احمد که آن موقع جوانی بیست وچندساله بود، چه خواهد بود! از بچههای اطلاعات و عملیات خواست چند نفر از شهروندان محلی را پیدا کنند. تعدادی از شهروندان عرب خوزستانی را که در آن منطقه سکونت داشتند، احضار کردند.
کسی نمیدانست که احمد با اینها چه کار دارد. احمد با کمک آنها و بچههای اطلاعات و عملیات یک مسیر مخفی را در تنگه زلیجان پیدا کرد که پشت سر عراقیها سر در میآورد. آنگاه رزمندگان را حدود ۲۰ کلیومتر در این مسیر مخفی و پشت ارتفاعات میشداغ حرکت داد، و نیروهای پیاده موفق شدند قسمتی از ارتفاعات میشداغ را در کوتاهترین زمان تصرف کنند. وقتی نیروهای دشمن دیدند که از پشت سرشان آتش میبارد، بیدرنگ مواضعشان فرو ریخت و پا به فرار گذاشتند. اما در محاصره قرار گرفتند و به اسارت درآمدند.
تأمین امنیت شهرها و روستاهای غرب کشور با تدبیر شهید کاظمیبعد از توقف جنگ، اوضاع در استانهای کردستان و آذربایجانغربی همچنان بحرانی بود. شرایط به گونهای بود که مردم به علت نا امنی، دو سوم از وقت شبانه روزیشان را در شهرها میگذراندند. تأمین امنیت شهرها و روستاهای غرب کشور از دست نیروهای نظامی و انتظامی تا حدودی خارج شده بود. سربازان در کنار ارتفاعات و جادهها مستقر شده بودند تا از حرکات ایذایی ضدانقلاب که اقتدار نظام را زیر سوال برده بودند، جلوگیری کنند. وقتی شهید احمد کاظمی فرماندهی قرارگاه حمزه سید الشهدا را بر عهده گرفت، اوضاع کردستان و آذربایجان را از نزدیک مورد بررسی قرار داد، سپس تدابیر و راهکارهای مؤثری اتخاذ کرد. به طوری که هرگاه تیمهای خرابکار ضد انقلاب از داخل عراق وارد مرز ایران میشدند، بیدرنگ زیر چتر اطلاعاتی بچههای قرارگاه حمزه و مورد تعقیب قرار میگرفتند.
اگر نیروهای قرارگاه در جایی با تیم ضدانقلاب برخورد نمیکردند. قصد داشتند مسیر و اهداف ضدانقلاب و عوامل نفوذیشان را شناسایی و در موقعیت آنها را محاصره و دستگیر کنند.
نمازهایی یکپارچه عشق و معنویتاگر به نمازهای احمد کاظمی نگاه میکردیم، میدیدیم یکپارچه عشق و معنویت بود. هیچوقت با حالت خستگی و پراکندگی ذهنی نماز نمیخواند. کسانی که در کنار احمد نماز خواندهاند، صدای خشوع و تضرع توأم با دل شکستگی او را هنگام رکوع و سجود به یاد دارند. چرا که او واقعاً انسان مؤمن و مسلط بر نفس خویش بود. هر رزمندهای که در دوران دفاع مقدس با شهید احمد کاظمی زندگی کرده نمیتواند یک گناه از او به زبان بیاورد. به طور مثال بگوید که کاظمی غیبت کسی را گفته باشد. اگر هم کسی در حضور احمد میخواست درباره کسی صحبت کند، او با ظرافت خاصی بحث را عوض میکرد. این نشان میدهد که در مقابل غیبتگویی بسیار حساس بود.
یکی از صفات برجسته سردار احمد کاظمی عشق به اهل بیت (ع) بود. زمزمه رزمندگان در مراسم زیارت عاشورا و دعاهای ندبه و کمیل و توسل در پایگاههای پشت جبهه و در آستانه عملیاتها معروف است. یکی از کارهای مهم احمد بعد از توقف جنگ هم برپایی مراسم عزاداری در ستاد لشکر ۸ نجف اشرف در شهر نجفآباد بود که این مجلس تاکنون ادامه دارد. وقتی هم که به فرماندهی نیروی هوایی منصوب شد، حسینیه حضرت فاطمه زهرا (س) را در کنار پادگان ولی عصر (عج) مقر ستاد نیروی هوایی احداث کرد. روزانه در ایام محرم جمعیت انبوهی در مراسم عزاداری سرور شهیدان این حسینیه شرکت میکرد. یک چنین شخصیتی با این ویژگیها میتواند بهترین الگو برای نسل ما و نسلهای آینده باشد.
تواضع فرمانده در مقابل نیروهادر مقابل خدا و در راه دین خدا پاکباخته بود. هیچ وقت ثروت، مقام و عنوان و شهرت او را فریب نداد. خدا گواه است وقتی به طور خصوصی با او ملاقات دوستانه داشتم طبق عادت او را سردار خطاب میکردم، اما او در جواب میگفت: اگر مرا برادر احمد خطاب کنید بیشتر خوشحال میشوم، توصیه میکرد این القاب را در مراسم رسمی استفاده کنیم. روزی قصد داشتیم با چند تن از دوستان از اهواز به دیدار حضرت امام خمینی (ره) در جماران بیاییم. از مقر لشکر در دانشگاه شهید چمران اهواز سوار ماشین شدیم و به سمت تهران حرکت کردیم. در آغاز مسیر احمد ناگهان به بچهها گفت که ما الان با هم دوست هستیم. فرمانده و فرمانبر نیستیم. اجازه دهید خودمانی و صمیمی باشیم.
طبق ضوابط و مقررات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، فرمانده نیروی زمینی سپاه، ارشد همه فرماندهان نیروهای سپاه است. یعنی بعد از فرمانده کل سپاه پاسداران، فرمانده نیروی زمینی بالاترین مقام سپاه است. در زمانی که شهید احمد کاظمی به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد، گفت: «حال که به فرماندهی نیروی زمینی منصوب شدهام چه کار باید بکنم؟ اگر وظیفهام را به نحو احسن و در حد مورد انتظار انجام ندهم این عناوین به چه درد میخورد؟ فردای قیامت که این عناوین دست ما را نمیگیرد. آنجا این چیزها را از ما نمیشنوند».
احمد همواره به دوستان توصیه میکرد که نکند آن بسیجی که در دوران جنگ اسم ما را میشنید و افتخار میکرد که چنین فردی فرمانده اوست، اما وقتی به شهادت میرسد و پردهها از جلوی چشمان او کنار میرفت بگوید عجب! من به چه کسی افتخار میکردم.
احمد خیلی در این مسائل حساس و متواضع بود. وقتی در بازدیدهای نظامی از راه میرسید، به سربازها و نیروهای یک مجموعه دست به سینه و با تواضع حرکت میکرد. این نشانگر تواضع اوست.
ولایتمداری یکی از ویژگیهای شاخص شهید کاظمی بود، او چه در زمان امام خمینی (ره) و چه در زمان مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) مطیع و وفایی امامین انقلاب بود.
کد خبر 657502منبع: ایمنا
کلیدواژه: شهید حاج احمد کاظمی دفاع مقدس فرماندهان دفاع مقدس جنگ تحمیلی عملیات فتح المبین فاتح خرمشهر امام خمینی ره مقام معظم رهبری لبنان سوریه نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق بچه های اطلاعات دوران دفاع مقدس ماه های اول جنگ فرمانده ای نیروی زمینی احمد کاظمی ۸ نجف اشرف ویژگی ها ماه ها بچه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۶۲۵۲۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فریادهای خاموش: روایتهای ناگفته از حمله به نورشمس | گزارش تصویری
گروه دیپلماتیک - همشهری آنلاین: «سنا یاسین هیچگاه تصور نمیکرد شاهد روزی باشد که پیکر بیجان فلسطینی ها مقابل در خانهاش افتاده باشد و کسی اجازه نداشته باشد که به آنها نزدیک شود.» این یکی از روایتهایی است که از روزنامه اینترنتی فلسطین کرونیکل از جنایتهای اخیر صهیونیستها در اردوگاه نور شمس در شرق طولکرم در کرانه باختری اشغالی منتشر کرده است. در حمله 3روزه صهیونیستها به این اردوگاه علاوه بر تخریب گسترده منطقه، حداقل 14 فلسطینی به شهادت رسیده و و ده ها نفر مجروح شدند.
حمله پنجشنبه گذشته با ورود شمار زیادی از خودروهای زرهی و صدها سرباز صهیونیستی به اردوگاه آغاز شد. صهیونیستها به محض ورود به اردوگاه تمام ورودیها و خروجیها را مسدود کردند. یاسین به روزنامه فلسطین کرونیکل میگوید که بولدوزرهای اسرائیلی بلافاصله شروع به تخریب خیابانها کردند، آب و برق را قطع کردند و شبکه فاضلاب را ریشهکن کردند. بلدوزرها همچنین دهها مغازه و بالکن خانههای رو به خیابان را نیز تخریب کردند.
او میگوید: «به دیدن مادر بیمارم رفته بودم و وقتی حمله شروع شد به خانهام برگشتم. صدای بلدوزرها و وسایل نقلیه نظامی را شنیدم، بنابراین به سرعت وارد خانه ام شدم زیرا می دانستم که این صدا مقدمهای برای یک فاجعه است. سربازان اسرائیلی به هر کسی که حرکت میکرد شلیک میکردند و بسیاری را زخمی کردند. از آنجا که امدادگران و آمبولانسها اجازه ورود به اردوگاه را نداشتند شرایط مجروحان به سرعت رو به وخامت میرفت.»
خون در خیابانیاسین در تمام این مدت سعی کرده تا 4فرزندش را که بهدلیل قطع برق و صدای ممتد شلیک هراسان شده بودند آرام کند. او میگوید: «سعی میکردم به آنها کمک کنم بخوابند اما صدای تیراندازی بسیار بلند بود. صدای فریاد شنیدم و از پنجره 2مرد جوان زخمی را دیدم که روی زمین افتاده بودند. اول فکر کردم آمبولانسها میآیند و آنها را نجات میدهند، اما سربازان اسرائیلی اجازه نمیدادند کسی به آنها نزدیک شود. آنها ساعتها زخمی روی زمین افتاده بودند و در نهایت از دنیا رفتند.»
یاسین میگوید که جسد شهدا بیشتر از 60 ساعت روی زمین بود و بوی اجساد محله را پر کرده بود. او به فرزندانش اجازه نداده از پنجره نگاه کنند تا از این صحنه شوکه نشوند.
از دست رفتن 5 فرزند در 6 ماهسلیم غنام، 29 ساله، هم درست در ورودی خانهاش در اردوگاه نور شمس توسط سربازان صهیونیست به سرش شلیک شد. هیچکس اجازه نداشته تا به او نزدیک شود، اما خانوادهاش در نهایت موفق شدند جسد بی جانش را به داخل خانه بکشانند. سلیم 48 ساعت آنجا بود و در تمام این مدت خانوادهاش با چشمانی گریان نظارهگر او بودهاند. پس از اینکه ارتش اشغالگر از اردوگاه عقبنشینی کرد، خانواده غنام دریافتند که برادر ۲۶ ساله سلیم، محمود، نیز در محله ای نزدیک خانه به شهادت رسیده است. سلیم و محمود برادران عامر و احمد غنام بودند که در اکتبر سال گذشته توسط ارتش اسراییل به شهادت رسیده بودند.
این در حالی است که برادر دیگرشان، عبداللطیف نیز به تازگی بر اثر ابتلا به سرطان فوت کرده بود. مادر خانواده تنها در 6ماه پنج پسرش را از دست داد.
حمله بیرحمانهبر اساس بسیاری از شهادتها، حمله صهیونیستها به اردوگاه نور شمس یکی از بیرحمانهترین حملاتی بود که فلسطینیها ساکن در این منطقه تجربه کردند. ساکنان به روزنامه فلسطینی کرونیکل گفتهاند که این سطح از ظلم و ستم حتی در طول انتفاضه دوم نیز وجود نداشت.
ارتش رژیم صهیونیستی بهطور تصادفی به سمت ساکنان شلیک میکرد و در کوچههای اردوگاه دست به اعدامهای صحرایی میزد. دکتر زهران احمد میگوید که از لحظه اول حمله، ارتش اسرائیلی ورودیهای اردوگاه را بسته و از رسیدن پزشکان به مجروحان جلوگیری کرده است. سربازها همچنین مانع از انتقال کسی به خارج از اردوگاه شدند. حمله و محاصره اردوگاه از عصر پنجشنبه تا صبح یکشنبه ادامه داشت.
تصاویری وحشتناک نسل کشیوقتی سربازان صهیونیست شروع به عقب نشینی از برخی از محلهها کردند تیمهای امدادی موفق شدند وارد نورشمس شوند اما صحنهای که با آن روبرو شد غم انگیز بود. یکی از اجساد، که توسط دکتر زهران پیدا شد، به دلیل انفجار بمب کاملا سوخته بود.
زهران میگوید که یک فلسطینی جوان دیگر توسط سربازان به شهادت رسیده و سپس از طبقه دوم به بیرون پرتاب شده بود. یا پسر ۱۶ سالهای به پایش شلیک شده بود و به یکی از خانهها خزیده بود اما سربازان به دنبال رد خون رفته و او را در داخل خانه با شلیک گلولهای به سرش اعدام کردند.
این پزشک فلسطینی میگوید: «یکی از جوانانی که پیدا کردیم سرش قطع شده بود بعد از اینکه مستقیماً توسط یک بمب هدف قرار گرفته بود.» زهران توضیح میدهد که اغلب شهدا به سرهایشان شلیک شده بود که نشان میداد صهیونیستها عامدانه و به قصد کشت آنان را هدف قرار دادهاند.
کد خبر 846895 برچسبها نسلکشی رژيم صهيونيستى فلسطین